دل است .تنگ می شود .
کاری اش هم نمی شود کرد اما هنگامی که چشم ها بارانی می شود به یاد تو ...
آشوب این شب تب خیز را
چه می دانی؟
آه اگر
دل ابری ام را
شبی به بام دنیایت
براند باد
هزار فصل
بر ایوان کوچک تو
مدام می بارم.