.....
دقیقه های سنگین و رخوتناک و غمبارم چه زود می گذرند هنگامی که یاد تو با من است.
دیده برای دیدار تو می بندم رویاهایم همیشه شیرینند
پ. ن :
دو روزی رفته بودم دیار.
هنگام برگشت در اتوبوس خواب مرا میهمان بودی.
بیدار که شدم شب بود.پنجره باز و نسیم ...
سرم را از شیشه اتوبوس بیرون می برم
جز باد
کسی تحمل این اشکها را ندارد.
یا باید به من فکر نکنین یا اگه فکر می کنین باید بخندین