چه زیبا باشی چه زشت
چه تردید داشته باشی وچه برایت مهم باشد
پیش از آنکه فراموشم کنی یا که بمیری
درونت را برایم بگشا
می خواستم
می خواستم در آغوش بگیرمت
چه بداخلاق باشی چه مهربان
چه ضعیف باشی چه قوی
پیش از آنکه خاک گورت کنده شود
می خواستم در آغوش بگیرمت
چه فکر کنی بد هستی و چه فکر کنی گناهکاری
یا اینکه کاملا برایت بی اهمیت باشد
حتی اگر برایت اهمیت ندارد که من چه فکر می کنم
یا حتی اگر بد جنس باشی
حتی اگر دنیایت نمی داند که من وجود دارم
می خواستم
می خواستم بگیرمت
می خواستم در آغوش بگیرمت
چه من شیرین ترین افسوست باشم
چه بد ترین خاطره ات باشم
بد ترین
اما
همیشه مال تو بوده ام
مال تو
می خواستم
می خواستم بگیرمت
می خواستم در آغوش بگیرمت
و در چشمانت به خود آیم
می خواستم بگویم
که از تو دلگیر نیستم
می خواهم
می خواهم که
مرا فشار دهی
می خواهم که مرا در آغوشت فشار دهی
می خواستم که ...
می خواهم که ...
پ ن :
دلم بسی تنگ است و خودم بی خبر از شما