این صبح، این نسیم،
این سفره مهیا شده سبز، این من واین تو .....
همه شاهدند که چگونه دست و دل به هم گره خوردند
یکی شدند و یگانه...
تو از آن سو آمدی.آمدی و آمدم.
اول فقط یک دل دل بود.
یک هوای نشستن و گفتن.
یک بوی دلتنگ و سرشار از خواستن.
یک هنوز با هم ساده.
رفتیم و نشستیم. خواندی و....
بعد یکصدا شدیم. هم آواز و هم بغض و هم گریه.
هم نفس برای باز تا ....
با هم بودن...
برای یک قدم زدن رفیقانه.
برای یک سلام نگفته.
برای یک خلوت دل خالص
.برای یک دل سیر گریه کردن.
برای .....
آری اکنون و اینجا هوای همیشه ات را نمی خواهم
نشانی خانه ات کجاست؟؟
پ ن : نو روزت مبارک .