خطی زدلتنگی

دست نوشته های من

خطی زدلتنگی

دست نوشته های من

خطی، این لحظه ز دلتنگی ، بر این دیوار
یادگاری بنویس و به ره شکوه مپوی
! از دو رنگی که ز یارانت دیدی، عیار

گر تو خاموش بمانی
چه کسی خواهد بود
:که گواهی دهد
اینجا،بودند »
عاشقانی که زمین را به دگر ایینی
خواستند اذین بندند و
«!چه شیدا بودند




ناجوانمردی گیتی آیا
تا بدانجاست که فردا،وقتی
،نبض این ساعت فرتوت نخواهدزد
هیچ مستی دیگر
در ته کوچه ی بن بستی
در آخر شب
نغمه ی ما را با سوت نخواهد زد؟



،با سر انگشتی،آغشته به خون وانکار
.یادگاری ز خود،امروز،بنه بر دیوار .